تبديل
- ۱ دي روز ميلاد خورشيد؛ جشن خرم روز، نخستين جشن ديگان
- ۵ دي سالروز زمين لرزه ي بم در سال 1382
- ۵ دي جشن كريسمس [ 25 December ]
- ۵ دي سالروز شهادت آشو زرتشت، اَبَراِنسان بزرگ تاريخ
- ۸ دي دي به آذر روز، دومين جشن ديگان
- ۱۲ دي جشن آغاز سال نو ميلادي [ 1 January ]
- ۱۵ دي دي به مهر روز، سومين جشن ديگان
- ۱۸ دي ولادت امام حسن عسكري عليه السلام [ ٨ ربيع الثاني ]
- ۲۰ دي وفات حضرت معصومه سلام الله عليها [ ١٠ ربيع الثاني ]
- ۲۰ دي سالروز قتل اميركبير به دستور ناصرالدين شاه قاجار
- ۲۳ دي دي به دين روز، چهارمين جشن ديگان
- ۲۷ دي اجراي توافق نامهي برجام
تاريخ مفهومي انتزاعي است كه حداقل دو معنا از آن مستفاد ميگردد: گاه ناظر به وقايع گذشته و گاه معطوف به مطالعه و بررسي وقايع است؛ بنابراين، هم به علم تاريخ و هم به موضوع آن، تاريخ گفته ميشود. براي تفكيك اين دو مقوله، اصطلاحاً تاريخ را تاريخ (۱) و علم تاريخ را تاريخ (۲) مينامند.[۹]
موضوع علم تاريخ عبارت است از: «مجموعهٔ پديدهها و واقعهها و روابط و فعل و انفعالات و زاد و مرگ حوادث و تكوين طبقات و طلوع و رشد و افول تمدنها و جامعهها و مجموعهٔ همه رويدادها و پديدههاي ويژهٔ انسان در رابطهاش با «طبيعت» و در رابطهاش با «ديگري» در زمان «گذشته»، از بينهايت دور تا حال.»[۱۰]
منظور از تاريخ (۱)، مجموعهٔ حوادث فرهنگي، طبيعي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي و رويدادهايي است كه در گذشته و در زمان و مكان زندگي انسانها و در رابطه با آنها رخ داده است. اين رويدادها شامل اموري ميشود از قبيل كردارها و دستاوردهاي مادي و معنوي بشر و هرآنچه كه گفته، انديشيده و عمل كرده است. تاريخ (۲) معرفتي ناظر به وقايع جزئي و درك پديدههاي ذكرشده است كه در ذهن تاريخنگار شكل ميگيرد و از نوع معرفت درجه يك است. به عبارت ديگر، رويداد (تاريخ)، موقعيتي هستيشناختي دارد و تأويل و فهم از رويداد (علم تاريخ) داراي موقعيتي شناختشناختي است.[۱۱]ويليام هنري والش تاريخ (۲۲) را بازگو كردن كليهٔ اعمال گذشتهٔ انسان ميداند، بهگونهاي كه نهتنها در جريان وقايع قرار ميگيريم، بلكه علت وقوع آن حوادث را نيز بازميشناسيم.[۱۲] به عبارت ديگر، هدف تاريخ علاوه بر اينكه معرفت به افراد انسان است، آگاهي به روابط اجتماعي او در گذشت روزگار را نيز هست. منظور از «اجتماعي» در واقع كل اموري است كه در حيات آدمي مؤثر است، نظير امور اقتصادي، مذهبي، سياسي، هنري، حقوقي، نظامي و علمي.[۹]
اي. اچ. كار علم تاريخ را علم شناخت و تفسير گذشتهٔ انسانها در پرتو حال ميداند كه بر اساس روشها، گزينشها و تفسيرهاي مورخان به دست ميآيد و قابليت پيشبيني كلي ندارد، بلكه مشروط و جزئي و احتمالي است.[۱۳]
تاريخنگاران در بستر زمان خود و با توجه به ايدههاي غالب و چگونگي تفسير گذشته، به نوشتن ميپردازند و گاهي اوقات درسهايي آموزنده را براي جامعهٔ خودشان مينويسند. بهگفتهٔ بنديتو كروچه، «همهٔ تاريخ، تاريخ معاصر است». تاريخ، با پرورش يك «گفتمانِ واقعي از گذشته» از طريق توليد روايتها و تحليل رويدادهاي گذشتهٔ مربوط به نژاد بشر، تسهيلشده است.[۱۴]
همهٔ رويدادهايي كه در تعدادي از منابع معتبر ثبت شدهاند و محفوظ ماندهاند، شيوهٔ تشكيل گزارشهاي تاريخي را نشان دادهاند. وظيفهٔ گفتمان تاريخي، شناسايي منابعيست كه ميتوانند بيشترين استفادهٔ مفيد را براي توليد علتهاي دقيق گذشته بيان كنند.[۱۵]
رشتهٔ تاريخ، گاهي بخشي از علوم انساني و در پارهاي از موارد بخشي از علوم اجتماعي طبقهبندي شدهاست. تاريخ همچنين ميتواند همچون يك پُل ميانرشتهاي با تركيبي از روششناسي بين دو زمينهٔ فوق عمل كند.[۱۶] برخي از تاريخنگاران مستقل، از يكي يا ديگر طبقهبنديها قوياً پشتيباني ميكنند.
بهطور سنتي، تاريخنگاران گزارشهاي مرتبط به گذشته را ضبط ميكنند؛ هر دو سنت تاريخنگاري مكتوب و تاريخنگاري شفاهي، سعي در پاسخ به پرسشهاي تاريخي از طريق مطالعهٔ اسناد مكتوب و گزارشهاي شفاهي دارند. براي آغاز، تاريخنگاران از منابع ديگري همچون آثار باستاني، سنگنوشتهها و تصاوير استفاده ميكنند. بهطور كلي، منابع دانشيك تاريخي را ميتوان به سه رده تقسيم كرد: منابع مكتوب، منابع منقول و منابع مادي. تاريخنگاران اغلب از هر سه مورد استفاده ميكنند.[۱۷] اما نوشتن، تاريخ و آنچه از گذشته آمدهاست را جدا ميكند.
باستانشناسي رشتهٔ علمياي است كه بهطور ويژه به بررسي و كاوش محوطههاي باستاني و اشياء قديمي كه كشفشدهاند ميپردازد و به مطالعهٔ تاريخ كمك ميكند. اما باستانشناسي بهندرت ميتواند بهتنهايي مورد استفاده قرار گيرد، به اين معنا كه در اين دانش، از منابع روايي و مكتوب تاريخي براي تكميل آنچه كشفشده است استفاده ميشود. البته، باستانشناسي متشكل از بازهٔ گوناگوني از روششناسيها و رويكردهاست كه هر كدام آنها مستقل از تاريخاند؛ اين بدان معناست كه باستانشناسي خلأها و شكافهاي ناشي از منابع مكتوب را پُر نميكند. در واقع، باستانشناسي تاريخي شاخهاي ويژه از باستانشناسي است كه اغلب، نتيجهگيريهاي آن با آنچه منابع متني ميگويند، متضاد است.
علي شريعتي در خصوص تعريف تاريخ ميگويد:
« در موضوع «تاريخ» تناقضي در لفظ است، هم در لفظ تاريخ در ادبيات فارسي و عربي و هم در همين لفظ در معادل انگليسي، فرانسه و آلمانياش. در هر دو فرهنگ، دو مفهوم مختلف تحت يك كلمه به كار ميرود. ميدانيم كه يك «علم» وجود دارد و يك «موضوع علم»؛ مثلاً زمين، آسمان، عناصر و روان، موضوعهاي علم است و زمينشناسي، هيئت، شيمي، جامعهشناسي و روانشناسي، «خود علم». كلمهاي طب داريم كه نام علم است و موضوعش بدن انسان و بيماريهاي بدن انسان است؛ بنابراين موضوع اين علم، لفظي به نام «بيماريهاي بدن» دارد و خود علم لفظ ديگري به نام «طب»، اما در تاريخ، هر دو مفهوم، يعني «موضوع تاريخ» و «خود علم تاريخ» در يك لفظ مشترك «تاريخ» بيان ميشود »[۱۸]
مناطق جغرافيايي خاص ميتوانند مورد مطالعهٔ تاريخي قرار گيرند، براي نمونه، قارهها، كشورها و شهرها. درك اين كه چرا مكان وقايع تاريخي صورتگرفته مهم است، براي انجام اين كار، مورخان اغلب به جغرافيا روي ميآورند. الگوهاي آب و هوايي، منابع آب موجود و چشمانداز از مكان زندگي، همه، بر روي مردمي كه در آنجا زندگي ميكنند، اثر ميگذارد. براي نمونه، براي توضيح اينكه چرا مصريان باستان تمدني موفق را گسترش دادند، مطالعهٔ جغرافياي مصر ضروري است. تمدن مصري در ساحل رود نيل ساخته شده بود كه طغيانهاي سالانهٔ نيل، خاك حاصلخيري را به ساحل ميآورد. خاك غني ميتواند به كشاورزان كمك كند تا محصولات كافي را رشد دهند و به تأمين خوراك مردم شهر بپردازند. اين بدان معناست كه هركس مزرعهٔ كشاورزي نداشت، بنابراين ديگر مردم ميتوانستند كارهاي ديگري انجام دهند كه به رشد و توسعهٔ تمدن كمك ميكرد.
تاريخ فرهنگي جايگزين تاريخ اجتماعي شد و در دههٔ ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ ميلادي بهصورت شيوهٔ غالب درآمد. اين شاخه، بهطور معمول تركيبي از رويكردهاي انسانشناسي و تاريخ است كه با نگاهي به زبان، فرهنگ عمومي سنتي و تفسير فرهنگي از تجريبات تاريخي ميپردازد. تاريخ فرهنگي، گزارشها و توصيفات روايي از دانش گذشته، رسوم و هنر گروهي از مردمان را مورد بررسي قرار ميدهد.[۱۹]
موّرخان غالباً به اهميت نوشتههاي تاريخي اشاره ميكنند. اين تأكيد باعث ايجاد اصطلاح پيش از تاريخ شده كه به دوراني كه هنوز خط ابداع و ايجاد نشده بود، اشاره ميكند. تقسيم تاريخ به شكل پيش از تاريخ و تاريخي بستگي زيادي به موضوع مورد مطالعه دارد، زيرا خط در نقاط مختلف دنيا در زمانهاي متفاوتي پديد آمدهاست.
تاريخ امروز همراه با تقويم و تاريخ ميلادي و مناسبت هاي امروز در سايت من و تو اوكي
توجه به گذشتهٔ انسان به طور طبيعي باعث تقيسم زمان به تكههاي قابل اداره شدهاست. راههاي زيادي براي تقسيم گذشته وجود دارد كه از اين ميان ميتوان به تقسيمهاي تاريخشماري، فرهنگي و موضوعي اشاره كرد. اين سه گونهٔ تقسيمبندي انحصاري نيستند و غالباً ميتوان موارد تداخل را بين آنها مشاهده كرد. تمركز روي مكان، زمان يا موضوعي خاص بين موّرخان امري عادي است و باعث تخصصگرايي در تاريخنگاري ميشود. تاريخ براي ديگران، به شكل اصطلاحي كلي به معناي مطالعهٔ هر چيز دربارهٔ انسانهاي پيشين درآمدهاست اما به تازگي حتي اين محدوده هم توسط رشتههايي چون تاريخ بزرگ به چالش كشيده ميشود، از روزگاران گذشته تاريخ را با هدفهاي عملي يا نظري ميخواندند، اما امروزه آن را از جهت كنجكاوي فكري هم مطالعه ميكنند.
تاريخ امروز همراه با تقويم و تاريخ ميلادي و مناسبت هاي امروز در سايت من و تو اوكي
به تعريفي ديگر تاريخ دانش واكاوي پيشامدهاي گذشته است، علمي كه بر مبناي آن بشر اين امكان را مييابد كه بگويد حوادث تاريخي در يك سلسله زماني رخ دادهاند. بحث تعريف تاريخ و علم تاريخ در نزد گذشتگان و معاصران ابداعي نيست و در نگاه اجمالي به مفهوم زمان تأكيد ويژهاي دارد. هر تعريفي كه ارائه ميشود بر منظري است كه از آن زاويه مطرح ميشود، مفهوم تاريخ از مفاهيمي مانند گذشته، طبيعت و هستي متفاوت است. تاريخ مربوط به گذشته است ولي فايده تاريخ براي گذشته نيست بلكه براي زمان حال و آينده تأثير بسياري دارد. تاريخ بازسازي گذشته بر اساس مدارك و اسناد است و اينكه مدرك و سند چيست و چه چيزي را سند و مدرك تلقي كنيم بحث مهمي در علم تاريخ به شمار ميآيد. نظريهاي كه يك مورخ دارد بايستي به تأييد مورخان برسد و مورخان ديگر نيز با آن نظريه موافقت كنند، اگر مورخان بر نظريهاي كه مبتني بر واقعيتهايي كه از اسناد و مدارك ذكر ميشود، توافق كنند آن نظريه باعث ميشود حقايق به واقعيتهاي تاريخي بدل شوند.
برچسب: ،