فيلم خفگي
در فيلم رمزآلود جنايي با تصويرهاي سياه سفيد و سرد از فريدون جيراني، نويسنده و كارگردان ايراني، زمستان در راه است.
فيلم خفگي با تصويرهاي سياه سفيد همراه با جلوه هاي بديع بصري از نويسنده و كارگردان كهنه كار سينماي ايران، فريدون جيراني، فيلم نوآر سينماي كلاسيك و تعليق در مفهوم هيچكاكي را در هم مي آميزد تا جامعه اي مردسالار را به تصوير بكشد كه با پيشروي در فساد سرانجام زنان را به قتل مي كشاند. هفته ي گذشته در جشنواره ي بين المللي فيلم شب هاي تالين، خلق و خوي سرد فيلم جيراني تمامي مشخصه هاي ادبي يك فيلم خارجي زبان را داشت با اين حال سبك خوشايند و زيبايي درخشان اين فيلم ممكن است دورنماي ماوراي آن از جشنواره را تقويت كند.
در يك شهر بي نام كه به وسيله ي كولاك يخ و قطع برق در تاريكي بي انتهايي فرو رفته است، صحرا( الناز شاكردوست )در يك آپارتمان كهنه و ويران كه هر لحظه امكان فروپاشي آن وجود دارد زندگي مي كند بطوريكه اين ويراني در نهايت وي را بي خانمان مي كند. با اينكه او مجرد و ناتوان است اما( صحرا )آنقدرها هم عاجز نيست تا براي داشتن حامي با پيرمردي كه زهره، همسايه اش،( ماهايا پطروسيان ) بر او تحميل مي كند ازدواج كند." عشق امروزه فقط يك افسانه است "وي همچنين به تلخي نتيجه مي گيرد "ديگر كسي عاشق نمي شود".
صحرا بعنوان سرپرستار در يك آسايشگاه رواني كوچك كار مي كند، كه شبيه يك عمارت گوتيك با نور سوسوزننده ي شمع و سايه هاي عميق مي باشد. آخرين بيمار وي نسيم( پرديس احمديه )، زن جوان و زيباي مرد جذابي با نام مسعود( نويد محمدزاده ) است. به نظر مي رسد كه نسيم جنون دارد و صحبت نمي كند اما به زودي مشخص مي شود كه او اين نشانه ها را جعل كرده تا از دست شوهر ظالم خود فرار كند. در خلوت او به صحرا التماس مي كند تا از وي در مقابل مسعود حفاظت كند، ادعا مي كند كه مسعود نقشه هاي شيطاني دارد تا اجازه ندهد كه تركش كند و در نتيجه مانع از دست يابي او به ثروت پدرش شود.
نسيم كمك صحرا را در ليست نقشه ي خود براي فرار از ازدواج در حال فروپاشي اش قرار مي دهد، به وي وعده ي يك آپارتمان جديد در يكي از ساختمان هاي پدرش را مي دهد. اما مسعود به طور اتفاقي به اين نقشه پي مي برد و پرستار را تحت فشار قرار مي دهد تا وفاداري اش را به او تغيير دهد. وي آسيب پذيري احساسي و اقتصادي صحرا را احساس كرده و صحرا را به اين خيانت سه گانه اي كه با شوم ترين پيشنهاد ازدواج آغاز و در نهايت با قتل به پايان مي رسد اغوا مي كند.
علي رغم پيشروي داستان همراه با تمامي غم هاي اجتناب ناپذير يك تراژدي يوناني، فيلم خفگي در پيچ و تاب هاي طرح داستان براي سورپرايز كردن سطحي مي باشد و بايد براي مفهوم گسترده ي خود از جنبه هاي روان شناختي عميق تر و شخصيت هاي مبهمي استفاده مي كرد. حتي در وضعيت ناگزير وي بعنوان شهروند درجه ي دو در يك جامعه ي مرد سالار، به نظر مي رسد كه صحرا بيش از اندازه ساده لوح و انعطاف پذير است و در بازي مرگبار شطرنج بين نسيم و مسعود، گروگاني است كه زيادي بي گناه است.
مي توان گفت كه داستان جبري جيراني زمزمه ي پيوسته اي از تعليق را حفظ مي كند در حاليكه هنر فيلمبرداري تك رنگ كه به طور ظريفانه به وسيله مسعود سلامي انجام شده است چيزي فراتر از زيبايي است، به طوريكه اين موضوع بارها در چهره ي كك دار شاكردوست كه شبيه يك شاهكار نقاشي قديمي است ديده مي شود. كارن همايونفر به تلخي از تصنيف عاشقانه ي "عشق چيز با شكوهي است" بعنوان يك اصل تكراري استفاده كرده و طراحي خشن صدا با ايجاد زمينه اي سرد در ذهن منجر به ظهور بي رحم و زمستاني محيط و لمس تمامي جنبه هاي آن مي شود. اين حس زماني به نوآر عمق مي بخشد كه خفگي در يك جهان سرد و غيراخلاقي اتفاق مي افتد، جايي كه خوبي نابود شده و بدي بدون جزا باقي مي ماند.
برچسب: ،
خبرنامه پیامکی